آیا گیاهان احساس دارند؟
۱۰ آذر ۱۴۰۳ توسط واحد آموزش (بروزرسانی: )
یکی از تفاوتهای اصلی بین گیاهان و حیوانات نحوه پاسخگویی آنها به محرکها است. انسانها مغز دارند که در آن محرکها درک و واکنشها شکل میگیرند. واکنشهای "احساسی" در واقع واکنشهای پیچیدهای به محرکهای اجتماعی پیچیده هستند.
گیاهان سیستم عصبی مرکزی ندارند، اما همچنان قادر به پردازش اطلاعات از منابع خارجی و واکنش به آنها هستند. اگرچه گیاهان "احساسات" مشابه با ما ندارند، آنها اغلب محرکها را به خاطر میسپارند و درباره آنها با دیگر گیاهان ارتباط برقرار میکنند.
احساسات گیاهان در مقایسه با حیوانات
حیوانات نورونهایی دارند که احساسات حسی را به یک سیستم عصبی مرکزی (مغز) منتقل میکنند. در انسانها، اگر مغز تشخیص دهد که این احساسات منفی و خطرناک هستند، پیامی به منبع ارسال میکند که باعث واکنش برای جلوگیری از ادامه درد میشود.
حیوانات مانند ما دارای حافظههایی هستند که به آنها کمک میکند از دردهای آینده جلوگیری کنند. خاطرات جراحات قبلی باعث نمیشود بدن ما هنگام یادآوری آن حادثه آدرنالین تولید کند.
گیاهان بدون سیستم عصبی مرکزی، احساسات را به این شکل پردازش نمیکنند. اما گیاهان به حسهای منفی یا ناخوشایند واکنش نشان میدهند. اگر برگهای گیاه حساس میموزا پودیکا را لمس کنید، برگهایش بسته میشود. اگر یک درختچه را هرس کنید، درختچه در محل زخم کالوس تولید کرده و احتمالاً رشد جدیدی را در زیر برش تحریک میکند.
گیاهان این رویدادها را به خاطر میسپارند—نه در یک مغز متمرکز، بلکه به صورت پراکنده در سراسر گیاه، نزدیک به جایی که حافظه لازم است. این تنها یک واکنش زیستی به محرکها نیست. اگر برگهای یک گیاه حساس را بارها لمس کنید، دیگر برگهایش را نمیبندد. گیاه یاد گرفته است که این حس تهدیدی نیست و این دانش را تا ۴۰ روز حفظ میکند.
به همین ترتیب، گیاهان گلدهنده چندساله به یاد دارند که چه زمانی دوباره در بهار رشد کنند. شکوفهدهی قبل از ظهور گردهافشانها از خواب زمستانی بیثمر خواهد بود. شکوفهدهی زمانی که هنوز هوا بسیار سرد است میتواند باعث آسیب یا حتی مرگ شود. بنابراین بسیاری از گیاهان پروتئینهایی تولید میکنند که به آنها کمک میکند به یاد بیاورند از آخرین بار قرار گرفتن در معرض سرما چند روز گذشته است و فقط زمانی رشد میکنند که مطمئن شوند شرایط ایمن است.
ارتباط بین گونهها
یکی از مهمترین و متداولترین روابط بینگونهای روی زمین ارتباط میکوریزی بین قارچها و ریشههای گیاهان است—رابطهای که در حدود ۹۰٪ از گونههای گیاهی یافت میشود.
از طریق این شبکهها، گیاهان با قارچها و دیگر گیاهان ارتباط برقرار میکنند، مواد مغذی را انتقال میدهند و سیگنالهای استرس ارسال میکنند. گیاهان مواد شیمیایی مهمی مانند نیتروژن، کربن و فسفر را از طریق شبکههای قارچی به اشتراک میگذارند. گیاهانی مانند آلوئه و گوجهفرنگی با استفاده از سیگنالهای الکتریکی—معادل گیاهی ارتباط الکترونیکی—به یکدیگر اطلاع میدهند تا رشد گیاه را تحریک کنند، زخمها را بهبود بخشند و موارد دیگر. این شبکه عصبی عظیم زیرزمینی از اینترنت نیز پیشی میگیرد.
گیاهان همچنین از طریق برگهایشان استرس را به صورت شیمیایی سیگنال میدهند. وقتی یک علفخوار روی یک گیاه مریمگلی یا درخت اقاقیا میچرد، گیاه سمومی تولید میکند که نه تنها نیشزننده را دور میکند، بلکه به گیاهان همسایه نیز سیگنال میدهد که آنها هم شروع به تولید سم کنند.
گیاهان به یکدیگر گوش میدهند
مانند بسیاری از حیوانات، برخی گیاهان نیز با استفاده از صدا ارتباط برقرار میکنند. صدا چیزی جز لرزش در امواج هوا نیست، چیزی که سلولهای گیاه میتوانند برای تولید آن تکامل پیدا کنند و الیاف گیاهی میتوانند آن را تشخیص دهند.
مطالعات اخیر درباره ارتباط گیاهان نشان میدهد که برخی گیاهان امواج صوتی با فرکانس بالا منتشر میکنند. گیاهان گوجهفرنگی و تنباکو در زمان خشکی یا وقتی برگهایشان بریده میشود صدا تولید میکنند.
گیاهان همچنین شنوندههای خوبی هستند. گیاهان نخود ریشههایشان را به سمت صدای آب در حال حرکت هدایت میکنند—حتی اگر این صدا ضبط شده باشد و هیچ آبی در واقعیت وجود نداشته باشد. و گلهای پامچال شهد شیرینتری تولید میکنند وقتی در معرض صدای (مصنوعی یا طبیعی) وزوز زنبورها قرار بگیرند.
زندگی زیر زمین
بخش اعظم زندگی یک گیاه در زیر زمین است. این همان جایی است که گیاهان فکر میکنند، در یک شبکه غیرمتمرکز از سلولهای حسی و حافظهای—سیستم عصبی که ممکن است بیش از یک تریلیون سلول داشته باشد، تقریباً به اندازه مغز انسان.
متأسفانه، انسانها گیاهان را بیشتر برای اندامهای تولیدمثلیشان—گلها، میوهها و بذرها—ارزشمند میدانند تا برای بخشهایی که فکر و احساس میکنند. درست مانند ما، آنها از هر دو برای بقا استفاده میکنند.
دیدگاهها
افزودن دیدگاه